زمینه های پیدایش نظریه ی کثرت گرایی دینی و تاریخچه ی مختصری از آن را ذکر نمایید.[1]
در نقد و بررسی یک نظریه، توجه به زمینه های پیدایش آن، نقش به سزایی دارد. گاهی شرایط اجتماعی خاصی موجب بروز نظریه ای گردیده است که دلایل معتبری برای اثبات آن وجود ندارد و تنها می توان گفت برای آن دلیل تراشی شده است. و گاه نیز یک نظریه ی معتبر، در تغییرات اجتماعی، تأثیر مهمی گذاشته است. در این مبحث نیز برای داوری صحیح در زمینه ی پلورالیسم دینی توجه به زمینه های پیدایش این اندیشه و این که در کدام قسمت قرار می گیرد، ضروری می نماید. خاست گاه اندیشه ی پلورالیسم دینی مسیحیت غرب، بستر رشد و تدوین اندیشه ی پلورالیسم دینی است. مسیحیان دوره ی قرون وسطا رفتارهای خشن و ظالمانه ای با غیر مسیحیان داشتند. این که انگیزه ی واقعی این اعمال ناروا چه بوده است، جای بحث و بررسی دارد؛ امّا متفکّران غربی در عصر روشن گری، علّت آن را تعصّبات بی جا و ناروای مسیحیان نسبت به دین خود قلمداد کرده اند. می توان گفت یکی از مهم ترین انگیزه های پیدایش پلورالیسم دینی مسیحی، تنفّر از همین برخوردهای تعصب آمیز مسیحیان با مخالفان است. در عین حال، این تفکر یک شبه زاییده نشد. مایه های این تفکر را می توان در اندیشه های لیبرالیستی اعم از لیبرالیسم سیاسی و دینی یافت. هر چند بین لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم دینی، ارتباط قابل ملاحظه ای وجود دارد، ولی نباید آن ها را با یک دیگر خلط کرد. اصطلاح لیبرالیسم را نخستین بار برای یک ایدئولوژی سیاسی در اواخر قرن نوزدهم در اروپا به کار بردند و در همان دوره و همان جا بود که نهضت مربوط به الهیات که بانی و مؤسّس آن، فردریک شلایر ماخر بود به عنوان پروتستانتیسم لیبرال شناخته شد. با قطع نظر از برخی موارد، معمولاً هر لیبرال سیاسی، لیبرال دینی نیز هست و برعکس پروتستان های لیبرال نیز معمولاً از نظر سیاسی لیبرال هستند و طرز تلقی هر دو گروه نسبت به مسائل اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، خصوصاً نسبت به مسئله ی رابطه ی دین و سیاست، غالباً ریشه در عقاید و نگرش های یک سانی دارد. لیبرالیسم سیاسی و پلورالیسم دینی در لیبرالیسم سیاسی بر اهمیت تسامح و تساهل، آزادی عقیده و حقوق خصوصی افراد تأکید می شود. آن ها تقسیم بندی دقیقی را بین قلمروِ خصوصی و عمومی اعمال می کنند و حقّ آزادی نظر و عقیده، خصوصاً عقیده ی دینی را جزء قلمروِ خصوصی افراد می شمارند. بنا بر این تسامح نسبت به آرای دینی مبتنی بر لیبرالیسم سیاسی است و می توان گفت کثرت گرایی دینی تلاشی است در جهت یافتن مبنایی الهیاتی به سود این تسامح. ارتباط بین پلورالیسم دینی و لیبرالیسم را می توان این گونه نشان داد که هر نهاد دینی که مدّعی معرفت انحصاری باشد، حقّ حجیّت را برای خود قائل است و از این راه می تواند مردم را به اطاعت از خود وادار کند. لیبرال ها برای این که مشکل تعارض بین ادعاها را حل کنند، تفاوت های دینی را مجاز شمردند و بدین طریق حجیت را از نهادهای دینی گرفتند؛ امّا این کار آن ها تنها ناظر بر مقام عمل بود نه مقام نظر؛ آن ها تنها یک روش عملی برای حلّ تعارضات ارایه دادند. امّا کثرت گرایی دینی یک قدم فراتر نهاد و منکر معرفت انحصاری ادیان شد؛ با این بیان که حقیقت دینی در ادیان مختلف وجود دارد و به همین دلیل هیچ دینی نمی تواند مدّعی معرفت دینی انحصاری شود تا مبنای حجیت آن قرار گیرد؛ بنابراین کثرت گرایی دینی، مبنایی را در الهیات مسیحی به وجود آورد تا از این راه حامی لیبرالیسم گردد. لیبرالیسم دینی و پلورالیسم دینی پروتستانتیسم لیبرال تفاسیر غیر متعارف از کتاب مقدس و دیگر اعتقادات را به راحتی می پذیرد. از اصول اخلاقی مدرن و اصلاحات اجتماعی مطابق با آن اصول، حمایت دینی می کند و نسبت به تأملات نظری در الهیات تردید می نماید. هم چنین یکی از مهم ترین ویژگی های پروتستانتیسم لیبرال این آموزه است که گوهر دین در تجربه ی دینی شخصی نهفته است؛ نه در اعتقادات، شریعت، مناسک و غیر آن. در عین حال، سیر تکاملی از پروتستانتیسم لیبرال به سوی پلورالیسم دینی تدریجی بود. برخی از عناصر کثرت گرایی دینی را شاید بشود در نوشته های فردریک شلایر ماخر، بنیان گذار پروتستانتیسم لیبرال، یافت. به نظر او، همه ی ادیان در بردارنده ی حقیقت الهی هستند و کثرت ادیان نتیجه ی احساسات و تجربیات متنوع است. با وجود این، او تأکید داشت که مراحل گوناگون رشد معنوی انسان، موجب بروز ادیان متعدد شده است و مسیحیت در بالاترین مرحله قرار دارد. رودولف اتو، یکی دیگر از بزرگان پروتستانتیسم لیبرال، نیز گوهر همه ی ادیان را قداست می دانست.پروتستان برای رفع اختلافات بین فرقه ای در مسیحیت، از اقوال مطرح شده در باره ی گوهر دین حداکثر استفاده را نموده و بر اساس آن، تحولات واقع شده را در کلیسا نسبی شمردند. البته قائلین به گوهر دین در قرن نوزدهم، ادیان غیر مسیحی را مراحلی مقدماتی برای ورود به دین مسیحی می دانستند و حتّی در نزد آن ها، اسلام نیز مرحله ای مقدماتی برای دین مسیحی بود؛ با این توجیه که اعراب صدر اسلام، درک صحیحی از مسیحیت نداشتند و برای ورود به آن لازم بود از اسلام گذر کنند؛ بنا بر این آن ها معتقد بودند که مسیحیت کامل ترین تجلّی گوهر دین است. در عین حال اعتقاد به گوهر دین، زمینه ی پیدایش تفکر پلورالیسم دینی را ایجاد کرد. تاریخ گرایی و پلورالیسم دینی ارنست ترلچ، یکی از مهم ترین متفکّران الهیات پروتستان لیبرال، در برابر این ادعای کمال گرایی مسیحیت، اعلام داشت که تاریخ، حرکتی تدریجی به سوی کامل ترین دین را نشان نمی دهد؛ بلکه ادیان گوناگونی را نشان می دهد که در کنار هم، در فرهنگ های مختلف و در زمان های مختلف وجود دارند. البته او در ابتدا برتری دین مسیحیت را بر اساس جاذبه ی شهودی جهانی اش اثبات می کرد، امّا در نهایت معتقد به نوعی نسبی گرایی دینی شد که کاملاً مشابه کثرت گرایی معاصر است. او اذعان کرد که حقیقت مسیحیت، صرفاً وابسته به فرهنگ مسیحی است و در دیگر فرهنگ ها، ادیان دیگر به همان اندازه با ارزش و معتبر هستند. علاوه بر ترلچ، ویلهلم دیلتای نیز معتقد بود که همه ی ادیان از ثمرات تاریخ بشر هستند و آگاهی تاریخی جدید، مبیّن نسبی بودن هر گونه ادعای دینی و متافیزیکی است. تأثیر این آگاهی تاریخی جدید را در ارزش یابی دینی می توان در آثار مورخ بزرگ، آرنولد توین بی، یافت. به نظر او، مسیحیان باید این آموزه را که مسیحیت تنها دین حقّ است کنار نهند. این دسته از متفکرین تاریخ گرا، جلوه های مختلف فرهنگ، از جمله دین را ثمره ی طبیعی جریان تاریخ می دانستند و از این طریق، تنوّع فرهنگ ها و ادیان را به تاریخ مربوط می ساختند. بر اساس شناخت تاریخی جدید، دیگر کتاب مقدس منشأ علم تاریخ نبود و مدعیّات تاریخی کتاب مقدس، مانند مدعیات تاریخی هر متن دیگر قلمداد شد و در نتیجه برتری دین مسیح بر ادیان دیگر نفی گردید. این مسئله، راه را برای پلورالیسم دینی هموار ساخت. رمانتیسیسم و پلورالیسم دینی رمانتیسیسم هم که یک نهضت هنری ادبی در نیمه ی اوّل قرن نوزدهم است، در جهت گیری پروتستانتیسم لیبرال به سوی پلورالیسم دینی تاثیر داشت. این نهضت بر اهمیت احساسات و شهود در مقابل نظریه و حساب گری تأکید می کرد. گوتهلد افرایم لسینگ، از بزرگان نهضت روشن گری آلمان و نهضت رمانتیک، مدّعی بود که گوهر دین در اعمال با فضیلت نهفته است و معتقد بود همه ی ادیان خوب هستند و هیچ دینی حقیقت مطلق نیست. پروتستانتیسم لیبرال شلایر ماخر، عکس العملی آگاهانه و تأییدی بر رمانتیسیسم رایج بود. موضوعات ویژه ی رمانتیسیسم که شلایر ماخر آن ها را اعلام کرد، عبارت بودند از: تأکید بر زندگی باطنی، نوآوری و خود انگیختگی، ادغام دیدگاه دینی در دیدگاه هنری و امکان این مسئله که حقیقت دینی می تواند شکل هایی عجیب و غریب به خود بگیرد.[2] پی نوشتها: [1]. محقق: محمدعلی مبینی، کارشناس ارشد دین شناسی. [2]. برگرفته از: محمد لگن هاوزن، اسلام و کثرت گرایی. منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).
عنوان سوال:

زمینه های پیدایش نظریه ی کثرت گرایی دینی و تاریخچه ی مختصری از آن را ذکر نمایید.[1]


پاسخ:

در نقد و بررسی یک نظریه، توجه به زمینه های پیدایش آن، نقش به سزایی دارد. گاهی شرایط اجتماعی خاصی موجب بروز نظریه ای گردیده است که دلایل معتبری برای اثبات آن وجود ندارد و تنها می توان گفت برای آن دلیل تراشی شده است. و گاه نیز یک نظریه ی معتبر، در تغییرات اجتماعی، تأثیر مهمی گذاشته است. در این مبحث نیز برای داوری صحیح در زمینه ی پلورالیسم دینی توجه به زمینه های پیدایش این اندیشه و این که در کدام قسمت قرار می گیرد، ضروری می نماید.
خاست گاه اندیشه ی پلورالیسم دینی
مسیحیت غرب، بستر رشد و تدوین اندیشه ی پلورالیسم دینی است. مسیحیان دوره ی قرون وسطا رفتارهای خشن و ظالمانه ای با غیر مسیحیان داشتند. این که انگیزه ی واقعی این اعمال ناروا چه بوده است، جای بحث و بررسی دارد؛ امّا متفکّران غربی در عصر روشن گری، علّت آن را تعصّبات بی جا و ناروای مسیحیان نسبت به دین خود قلمداد کرده اند. می توان گفت یکی از مهم ترین انگیزه های پیدایش پلورالیسم دینی مسیحی، تنفّر از همین برخوردهای تعصب آمیز مسیحیان با مخالفان است.
در عین حال، این تفکر یک شبه زاییده نشد. مایه های این تفکر را می توان در اندیشه های لیبرالیستی اعم از لیبرالیسم سیاسی و دینی یافت.
هر چند بین لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم دینی، ارتباط قابل ملاحظه ای وجود دارد، ولی نباید آن ها را با یک دیگر خلط کرد. اصطلاح لیبرالیسم را نخستین بار برای یک ایدئولوژی سیاسی در اواخر قرن نوزدهم در اروپا به کار بردند و در همان دوره و همان جا بود که نهضت مربوط به الهیات که بانی و مؤسّس آن، فردریک شلایر ماخر بود به عنوان پروتستانتیسم لیبرال شناخته شد. با قطع نظر از برخی موارد، معمولاً هر لیبرال سیاسی، لیبرال دینی نیز هست و برعکس پروتستان های لیبرال نیز معمولاً از نظر سیاسی لیبرال هستند و طرز تلقی هر دو گروه نسبت به مسائل اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، خصوصاً نسبت به مسئله ی رابطه ی دین و سیاست، غالباً ریشه در عقاید و نگرش های یک سانی دارد.
لیبرالیسم سیاسی و پلورالیسم دینی
در لیبرالیسم سیاسی بر اهمیت تسامح و تساهل، آزادی عقیده و حقوق خصوصی افراد تأکید می شود. آن ها تقسیم بندی دقیقی را بین قلمروِ خصوصی و عمومی اعمال می کنند و حقّ آزادی نظر و عقیده، خصوصاً عقیده ی دینی را جزء قلمروِ خصوصی افراد می شمارند. بنا بر این تسامح نسبت به آرای دینی مبتنی بر لیبرالیسم سیاسی است و می توان گفت کثرت گرایی دینی تلاشی است در جهت یافتن مبنایی الهیاتی به سود این تسامح. ارتباط بین پلورالیسم دینی و لیبرالیسم را می توان این گونه نشان داد که هر نهاد دینی که مدّعی معرفت انحصاری باشد، حقّ حجیّت را برای خود قائل است و از این راه می تواند مردم را به اطاعت از خود وادار کند.
لیبرال ها برای این که مشکل تعارض بین ادعاها را حل کنند، تفاوت های دینی را مجاز شمردند و بدین طریق حجیت را از نهادهای دینی گرفتند؛ امّا این کار آن ها تنها ناظر بر مقام عمل بود نه مقام نظر؛ آن ها تنها یک روش عملی برای حلّ تعارضات ارایه دادند. امّا کثرت گرایی دینی یک قدم فراتر نهاد و منکر معرفت انحصاری ادیان شد؛ با این بیان که حقیقت دینی در ادیان مختلف وجود دارد و به همین دلیل هیچ دینی نمی تواند مدّعی معرفت دینی انحصاری شود تا مبنای حجیت آن قرار گیرد؛ بنابراین کثرت گرایی دینی، مبنایی را در الهیات مسیحی به وجود آورد تا از این راه حامی لیبرالیسم گردد.
لیبرالیسم دینی و پلورالیسم دینی
پروتستانتیسم لیبرال تفاسیر غیر متعارف از کتاب مقدس و دیگر اعتقادات را به راحتی می پذیرد. از اصول اخلاقی مدرن و اصلاحات اجتماعی مطابق با آن اصول، حمایت دینی می کند و نسبت به تأملات نظری در الهیات تردید می نماید. هم چنین یکی از مهم ترین ویژگی های پروتستانتیسم لیبرال این آموزه است که گوهر دین در تجربه ی دینی شخصی نهفته است؛ نه در اعتقادات، شریعت، مناسک و غیر آن. در عین حال، سیر تکاملی از پروتستانتیسم لیبرال به سوی پلورالیسم دینی تدریجی بود. برخی از عناصر کثرت گرایی دینی را شاید بشود در نوشته های فردریک شلایر ماخر، بنیان گذار پروتستانتیسم لیبرال، یافت. به نظر او، همه ی ادیان در بردارنده ی حقیقت الهی هستند و کثرت ادیان نتیجه ی احساسات و تجربیات متنوع است. با وجود این، او تأکید داشت که مراحل گوناگون رشد معنوی انسان، موجب بروز ادیان متعدد شده است و مسیحیت در بالاترین مرحله قرار دارد. رودولف اتو، یکی دیگر از بزرگان پروتستانتیسم لیبرال، نیز گوهر همه ی ادیان را قداست می دانست.پروتستان برای رفع اختلافات بین فرقه ای در مسیحیت، از اقوال مطرح شده در باره ی گوهر دین حداکثر استفاده را نموده و بر اساس آن، تحولات واقع شده را در کلیسا نسبی شمردند. البته قائلین به گوهر دین در قرن نوزدهم، ادیان غیر مسیحی را مراحلی مقدماتی برای ورود به دین مسیحی می دانستند و حتّی در نزد آن ها، اسلام نیز مرحله ای مقدماتی برای دین مسیحی بود؛ با این توجیه که اعراب صدر اسلام، درک صحیحی از مسیحیت نداشتند و برای ورود به آن لازم بود از اسلام گذر کنند؛ بنا بر این آن ها معتقد بودند که مسیحیت کامل ترین تجلّی گوهر دین است. در عین حال اعتقاد به گوهر دین، زمینه ی پیدایش تفکر پلورالیسم دینی را ایجاد کرد.
تاریخ گرایی و پلورالیسم دینی
ارنست ترلچ، یکی از مهم ترین متفکّران الهیات پروتستان لیبرال، در برابر این ادعای کمال گرایی مسیحیت، اعلام داشت که تاریخ، حرکتی تدریجی به سوی کامل ترین دین را نشان نمی دهد؛ بلکه ادیان گوناگونی را نشان می دهد که در کنار هم، در فرهنگ های مختلف و در زمان های مختلف وجود دارند. البته او در ابتدا برتری دین مسیحیت را بر اساس جاذبه ی شهودی جهانی اش اثبات می کرد، امّا در نهایت معتقد به نوعی نسبی گرایی دینی شد که کاملاً مشابه کثرت گرایی معاصر است. او اذعان کرد که حقیقت مسیحیت، صرفاً وابسته به فرهنگ مسیحی است و در دیگر فرهنگ ها، ادیان دیگر به همان اندازه با ارزش و معتبر هستند. علاوه بر ترلچ، ویلهلم دیلتای نیز معتقد بود که همه ی ادیان از ثمرات تاریخ بشر هستند و آگاهی تاریخی جدید، مبیّن نسبی بودن هر گونه ادعای دینی و متافیزیکی است. تأثیر این آگاهی تاریخی جدید را در ارزش یابی دینی می توان در آثار مورخ بزرگ، آرنولد توین بی، یافت. به نظر او، مسیحیان باید این آموزه را که مسیحیت تنها دین حقّ است کنار نهند. این دسته از متفکرین تاریخ گرا، جلوه های مختلف فرهنگ، از جمله دین را ثمره ی طبیعی جریان تاریخ می دانستند و از این طریق، تنوّع فرهنگ ها و ادیان را به تاریخ مربوط می ساختند. بر اساس شناخت تاریخی جدید، دیگر کتاب مقدس منشأ علم تاریخ نبود و مدعیّات تاریخی کتاب مقدس، مانند مدعیات تاریخی هر متن دیگر قلمداد شد و در نتیجه برتری دین مسیح بر ادیان دیگر نفی گردید. این مسئله، راه را برای پلورالیسم دینی هموار ساخت.
رمانتیسیسم و پلورالیسم دینی
رمانتیسیسم هم که یک نهضت هنری ادبی در نیمه ی اوّل قرن نوزدهم است، در جهت گیری پروتستانتیسم لیبرال به سوی پلورالیسم دینی تاثیر داشت. این نهضت بر اهمیت احساسات و شهود در مقابل نظریه و حساب گری تأکید می کرد. گوتهلد افرایم لسینگ، از بزرگان نهضت روشن گری آلمان و نهضت رمانتیک، مدّعی بود که گوهر دین در اعمال با فضیلت نهفته است و معتقد بود همه ی ادیان خوب هستند و هیچ دینی حقیقت مطلق نیست. پروتستانتیسم لیبرال شلایر ماخر، عکس العملی آگاهانه و تأییدی بر رمانتیسیسم رایج بود. موضوعات ویژه ی رمانتیسیسم که شلایر ماخر آن ها را اعلام کرد، عبارت بودند از: تأکید بر زندگی باطنی، نوآوری و خود انگیختگی، ادغام دیدگاه دینی در دیدگاه هنری و امکان این مسئله که حقیقت دینی می تواند شکل هایی عجیب و غریب به خود بگیرد.[2]
پی نوشتها:
[1]. محقق: محمدعلی مبینی، کارشناس ارشد دین شناسی.
[2]. برگرفته از: محمد لگن هاوزن، اسلام و کثرت گرایی.
منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین